Defragmentation




















Blog . Profile . Archive . Email  


خاطرات ماه کوچک

این نیز بگذرد

به پيوست پست قبلي كه نوشتم... دوسه روزي است كه دچار ياس فلسفي ... احساس خستگي مفرط... نا اميدي.... سرگشتگي... اضطراب... بغض و چيزهايي از اين دست شدم... و براي فرار ازشون خودم رو تو دنياي وب (نوشته هاي ديگران) - كتاب - فيلم و بازي هاي كامپيوتري غرق كردم ... صبح كه منتظر سرويس بودم يه لحظه چشمام رو روي هم گذاشتم و به صداي ماشين ها و دور اطرافم گوش دادم و به اين نتيجه رسيدم كه نه واجبه يه وقت واسه Defragment روحم بذارم...واسه همينم از همين سر صبح شروع كردم به نوشتن... يا به قولي اسكن كردن اون چيزايي كه تو ذهنم و وجودمه....


ديروز كلاس شنا فوق العاده بود واسه اولين بار تو قسمت عميق آب رفتم و دوبار هم پريدم تو آب و تونستم خودمو روي آب نگه دارم اما به اندازه ي يه عالمه آب تو دماغ و سر و دهنم رفت و از هولم اينقده محكم حركت دستم رو انجام دادم كه از ديشب هر دو تا بازوم و كتفم به طرز فجيعي درد مي كنه... فكر كنم در نهايت مجبور به استفاده از مسكن بشم....


تصميم دارم با يكي ا زدوستاي دانشگاه گرمسار (خيلي خيلي قديمي) تو آزمون ارشد فراگير پيام نور شركت كنيم...  واسه همينم شديدا دنبال كلاس و اين حرفام ... يكي از همكارا يه كلاس پيدا كرده تو پاكنژاد كه فكر مي كنم مسيرش هم خوب باشه واسه مون... خلاصه امروز زنگ مي زنم و بررسي مي كنم و ثبت نام مي كنم... خيلي خوبه... اما اگه بخوام شروع كنم بايد كمي از كلاساي موسيقي ام كم كنم...چون اينطوري هم از لحاظ مالي بسيار تحت مذيقه قرار مي گيرم و هم از لحاظ وقت.....پنجشنبه بايد با استاد انوري صحبت كنم و تكليف اين قضيه رو هم روشن كنم....


زندگي مجردي رو دوست دارم ... اما مثل همه ي آدما اين رو هم دوست دارم كه يه نفر كنارم باشه... يكي باشه كه بتونم دوستش داشته باشم... اونم دوستم داشته باشه و ... از اين حرفا ديگه خلاصه فكر كنم يه خورده از اين لحاظ هم دپرس شدم كه نمي تونم كسي رو پيدا كنم كه بتونه با معيارام همخوني داشته باشه.... يا اگه اون آدم رو پيدا كنم مي بينم كه مشترك مورد نظر در دسترس نمي باشد....


مي خوام دنبال كار بگردم اولين كارم اينه كه رزومه ام رو آماده كنم ... ديروز يكي از همكارا كه تو اين زمينه يد طولايي داره كمكم كرد كه سر فصلاي رزومه ام رو تنظيم كنم...  و مي خوام از امروز دنبالش رو بگيرم و رزومه ام رو واسه ي شركت ها بفرستم....



نظرات شما عزیزان:

نیلوفر
ساعت19:44---5 مهر 1390
سلام
موفق باشی در تمام مواردی که گفتی مخصوصن قبولی در دانشگاه و پیدا کردن کار

بازم به من سر بزن
با اجازه لینکت می کنم


پریسا
ساعت15:42---31 شهريور 1390
ممننننننننننننننننننننونم از حضورت

سیب خاطرات
ساعت19:32---30 شهريور 1390
سلام
ممنون از حضورتون
تشکر سر زدین
راستی من هم دارم شنا یاد میگیرم ...


saber
ساعت15:17---30 شهريور 1390
سلام جالب بود
وقت كردي يه نگا به وبلاگ من بنداز
http://sabermzz.persianblog.ir


ریحانه
ساعت10:35---30 شهريور 1390
سلام . این عالیه که یه فکرایی تو سرت میگذره . منم با نظر غریبه موافقم این احساس زودگذره و میگذره

امیدوارم که به همین زودی ها یک همسفر خوب پیدات کنه

موفق باشی پاسخ:آره واقعا اون منو پيدا كنه من از بس گشتم و پيداش نكردم خسته شدم....


غریبه
ساعت10:17---30 شهريور 1390
سلام عزیزم

همه ی ما گاهی اینجوری میشیم ..اما زودگذره حل میشه ...

من شنا بلد نیستم و کلا از شنا در جاهای عمیق میترسمپاسخ:در اينجاست كه بايد گفت ... چه شباهتي .....


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 8:13 توسط ماهک| |


Power By: LoxBlog.Com